عزيز جانم (۲) باران دلبندم
نميدانم چرا اين روز ها فکرم به غير تو به جايی نميرود
ديدن چهره ی زيبا وصبورت سوالات بيشمار تو و مبهمت!
و من و در ماندگی ومبهوتی
اما هميشه راهی وجوابی هست
شايد کوچکی ما در ديدن اين همه عظمت او ست که ..............
اما هميشه برای خود را سپردن به او صداقت وپاکی بهايی هست
کاش اينقدر کوچک وناتوان نبوديم
کاش کسی به خاطر تمنای نگاه ها مجازات نميشد
کاش جاده ی مهربانی اينقدر خطرناک نميشد
کاش حرف های نزديک بوی ترس نميداد
کاش سوالات زيادمان خطر شرع وعرف نداشت
کاش بازی عشق ترسناک نبود وراندن در جاده ی هموار زندگی
چرا سخت ترين امتحانات برای بهترين بنده ها
چرا اين همه سوال وترس در آغوش امن رفتن و.............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس از همه ی اينها /از خودت /به خودت پناه ميآورم /که تمام پاسخ ها را تو جوابی /
وعزيز جانم را فقط به تو ميسپارم وبزرگی تو را در برابر قبول خواسته هايم شاکرم
ياور ما باش که بی داوريم گر تو برانی به که روی آوريم
سلام سلام سلام و بازم سلام
ميگم هر وقت که ما هستيم دير به دير مطلب می ذاری ولی تو اين چند وقتی که نبودم.......
بازم سلام دوست دارم هر چه زودتر بخاطر بعضيا که هم شده عکس بذارم ولی ........حتما می ذارم
سلام ميبينم ديگه سربه سر ما نمی ذاری فکر کنم داری مراعات حالمونو می کنی
دوست عزيزم سلام... ممنون سر زدی... منبع نوشته هام با اجازتون ذهن خودمه...
سلام ترنم نازنين.من آپ کردم خوشحال ميشم سر بزنی . منتظر پست جديد تو. شاد باشی
سلام ممنون از لطف شما. ولی خوشحال شدم از اينکه ديگه مارو سر کار نمی ذاری
سينه مالا مال درد استای دريغا مرهمی دل زتنهائی بجان آمد خدا را همدمی خيز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهيم کز نسيمش بوی جوی موليان آيد همی
بسيار زيبا بود...
سلام دوبار خوندم..خيلی زيبا بود به اميد روزی که غم بره و شادی بياد و تکيه گاهمون فقط يکی باشه يا حق من آپم